English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (1388 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
mounting U وسایل سوار شده روی یک دستگاه سر هم کردن وسایل
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
embarking U سوار کردن وسایل و بار درکشتی یا خودرو سوار شدن به داخل وسیله نقلیه رفتن
embarks U سوار کردن وسایل و بار درکشتی یا خودرو سوار شدن به داخل وسیله نقلیه رفتن
embarked U سوار کردن وسایل و بار درکشتی یا خودرو سوار شدن به داخل وسیله نقلیه رفتن
embark U سوار کردن وسایل و بار درکشتی یا خودرو سوار شدن به داخل وسیله نقلیه رفتن
mounting U سوار کردن وسایل
juryrig U سوار کردن موقت وسایل
stages U سوار کردن پرسنل و وسایل در خودرو یاهواپیما یا کشتی
stage U سوار کردن پرسنل و وسایل در خودرو یاهواپیما یا کشتی
beach gear U وسایل پیاده کردن بار وسایل تخلیه کشتی تجهیزات اسکله
tackling U درگیری طنابها و وسایل قایق وسایل موردنیاز یک ورزش دور کردن توپ از توپدار
tackled U درگیری طنابها و وسایل قایق وسایل موردنیاز یک ورزش دور کردن توپ از توپدار
tackle U درگیری طنابها و وسایل قایق وسایل موردنیاز یک ورزش دور کردن توپ از توپدار
tackles U درگیری طنابها و وسایل قایق وسایل موردنیاز یک ورزش دور کردن توپ از توپدار
cpu U سیگنالهای واسط بین CPU و وسایل جانبی یا وسایل ورودی / خروجی
prevention of stripping U ممانعت از کار وسایل اکتشافی دشمن یا اکتشاف وسایل مخابراتی و رادارخودی
fare dodger U کسی که بدون بلیط سوار وسایل نقلیه می شود
recovering U جمع اوری وسایل ازکارافتاده یا بیماران اخراجات وسایل
recover U جمع اوری وسایل ازکارافتاده یا بیماران اخراجات وسایل
recovers U جمع اوری وسایل ازکارافتاده یا بیماران اخراجات وسایل
red concept U جدا کردن وسایل مخابراتی ارسال پیامهای طبقه بندی شده و رمز از وسایل ارسال پیامهای کشف
excess property U وسایل اضافه بر سازمان وسایل اضافی
situation indicator U دستگاه سنجش وضعیت دیدرادار و وسایل ناوبری
channel U واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
channeled U واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
channeling U واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
channels U واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
channelled U واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
pipeline assets U وسایل و لولههای سوخت رسانی سیستم لوله کشی وسایل نصب لوله
map U نموداری که اختصاص محدوده آدرس به وسایل مختلف حافظه را نشان میدهد. مثل RAM و ROM و وسایل انط باق حافظه ورودی /خروجی
maps U نموداری که اختصاص محدوده آدرس به وسایل مختلف حافظه را نشان میدهد. مثل RAM و ROM و وسایل انط باق حافظه ورودی /خروجی
bios U توابع سیستم که واسط بین زمان برنامه نویسی سطح بالا و وسایل جانبی سیستم است تا ورودی خروجی وسایل استاندارد را بررسی کند
service test U ازمایش از وضعیت تجهیزات و وسایل پشتیبانی ازمایش امادگی رزمی وسایل
computation of replacement factors U محاسبه عمر قانونی وسایل محاسبه زمان تعویض وسایل
dispersal lays U محوطههای تفرقه وسایل وخودروها محوطههای پناهگاه وسایل و خودروها
device driver U برنامه یا تابعی که واسط و مدیر دستگاه ورودی / خروجی یاسایر وسایل جانبی است
device handler U برنامه یا تابعی که واسط و مدیر دستگاه ورودی / خروجی یاسایر وسایل جانبی است
driver U برنامه یا تابعی که واسط و مدیر دستگاه ورودی / خروجی یاسایر وسایل جانبی است
drivers U برنامه یا تابعی که واسط و مدیر دستگاه ورودی / خروجی یاسایر وسایل جانبی است
pioneer tools U وسایل حفاری و تهیه استحکامات وسایل مهندسی حفاری
landing aids U وسایل کمک ناوبری فرودهواپیما وسایل کمکی فرودهواپیما
cryptoancillary equipment U وسایل و تجهیزات رمز وسایل تامین ارسال رمز
basic U توابع سیستم که واسط بین دستورات زبان سطح بال و وسایل جانبی سیستم هستند که ورودی و خروجی وسایل را کنترل می کنند و اغلب شامل کنترل صفخه کلید و صفحه نمایش و دیسک درایوها است
basics U توابع سیستم که واسط بین دستورات زبان سطح بال و وسایل جانبی سیستم هستند که ورودی و خروجی وسایل را کنترل می کنند و اغلب شامل کنترل صفخه کلید و صفحه نمایش و دیسک درایوها است
off line U وسایلی که جزو دستگاه کامپیوتری مرکزی نیستند وسایل غیر کامپیوتری یاخودکار
basic issue items U وسایل همراه اقلام عمده اقلام شارژ انبار وسایل عمده
salvaged U اوراق کردن وسایل
salvages U اوراق کردن وسایل
salvage U اوراق کردن وسایل
salvaging U اوراق کردن وسایل
cryptodevice U وسایل رمز کردن
hoisted U بلند کردن وسایل سنگین
cannibalised U محل اوراق کردن وسایل
camouflaging U پنهان کردن وسایل جنگی
stacks U ردیف کردن وسایل و تجهیزات
cannibalized U محل اوراق کردن وسایل
cannibalises U محل اوراق کردن وسایل
hoist U بلند کردن وسایل سنگین
cannibalize U محل اوراق کردن وسایل
hoists U بلند کردن وسایل سنگین
stacked U ردیف کردن وسایل و تجهیزات
camouflage U پنهان کردن وسایل جنگی
dismount U پیاده کردن قطعات و وسایل
cannibalizing U محل اوراق کردن وسایل
camouflaged U پنهان کردن وسایل جنگی
camouflages U پنهان کردن وسایل جنگی
dismounts U پیاده کردن قطعات و وسایل
stack U ردیف کردن وسایل و تجهیزات
dismounting U پیاده کردن قطعات و وسایل
cannibalizes U محل اوراق کردن وسایل
cannibalising U محل اوراق کردن وسایل
kit U جعبه ابزار یا وسایل جعبه وسایل
kits U جعبه ابزار یا وسایل جعبه وسایل
cocooning U اب بندی کردن درز وسایل هواپیما
stack U جمع اوری و منظم کردن وسایل
stacked U جمع اوری و منظم کردن وسایل
stacks U جمع اوری و منظم کردن وسایل
pickup zone U منطقه بارگیری و بار کردن وسایل
setting up apparatus U دستگاه سوار کردن
mekeready U وسایل تهیه کردن فرم وصفحه بندی
sync U بیت ارسالی برای سنکرون کردن وسایل
sync U حرف ارسالی برای سنکرون کردن وسایل
neutralising U بی اثر کردن خنثی کردن از بین بردن نفرات و وسایل دشمن
neutralises U بی اثر کردن خنثی کردن از بین بردن نفرات و وسایل دشمن
neutralizing U بی اثر کردن خنثی کردن از بین بردن نفرات و وسایل دشمن
neutralised U بی اثر کردن خنثی کردن از بین بردن نفرات و وسایل دشمن
neutralize U بی اثر کردن خنثی کردن از بین بردن نفرات و وسایل دشمن
neutralizes U بی اثر کردن خنثی کردن از بین بردن نفرات و وسایل دشمن
roll up U پیاده کردن و یا جمع کردن تاسیسات یا وسایل در حال کار
augmentation U تکمیل کردن واگذار کردن وسایل یا نفرات اضافی یا تقویتی
furnishing U تهیه دیدن مجهز کردن دادن وسایل واماد
furnish U تهیه دیدن مجهز کردن دادن وسایل واماد
furnishes U تهیه دیدن مجهز کردن دادن وسایل واماد
disposal U انهدام اسناد و مدارک یا وسایل مصرف واگذار کردن
procurement U تهیه و انجام خدمات و اماد تدارک کردن وسایل
cryptocustodian U مسئول نگهداری یا کار کردن یا انهدام وسایل رمز
fan U 1-خنک کردن وسیله با استفاده از وزش هوا. 2-پراکنده کردن مجموعهای از وسایل و مضوعات
fanning U 1-خنک کردن وسیله با استفاده از وزش هوا. 2-پراکنده کردن مجموعهای از وسایل و مضوعات
fans U 1-خنک کردن وسیله با استفاده از وزش هوا. 2-پراکنده کردن مجموعهای از وسایل و مضوعات
fanned U 1-خنک کردن وسیله با استفاده از وزش هوا. 2-پراکنده کردن مجموعهای از وسایل و مضوعات
camouflaged U استتار کردن پوشاندن پنهان کردن وسایل جنگی
camouflages U استتار کردن پوشاندن پنهان کردن وسایل جنگی
camouflaging U استتار کردن پوشاندن پنهان کردن وسایل جنگی
camouflage U استتار کردن پوشاندن پنهان کردن وسایل جنگی
sick U مریضی اعلام خراب بودن وسایل یا بدکار کردن انها
sickest U مریضی اعلام خراب بودن وسایل یا بدکار کردن انها
accessorize U اضافه کردن وسایل جانبی و تزئینات به لباس و اتاق و غیره
enhance U تسهیل کردن فراهم کردن وسایل اجرا
enhances U تسهیل کردن فراهم کردن وسایل اجرا
enhancing U تسهیل کردن فراهم کردن وسایل اجرا
enhanced U تسهیل کردن فراهم کردن وسایل اجرا
directing U اداره کردن روانه کردن وسایل
tetragraph U کلمه رمز چهار حرفی برای اسم گذاری و مشخص کردن وسایل
transfer loader U دستگاه پلکان خودکارمخصوص پیاده و سوار کردن بار از کشتی یا هواپیما
maintenance U جلوگیری ازاستهلاک یا کند کردن استهلاک ماشینها و وسایل صنعتی ازطریق اعمال طرق فنی
target materials U مواد و وسایل بردن هدفهاروی نقشه یا نشان دادن ومشخص کردن انها روی طرحها
mechanize U با ماشین الات ولوازم مکانیکی مجهز کردن با وسایل مکانیکی کارکردن ماشینی کردن
mechanised U با ماشین الات ولوازم مکانیکی مجهز کردن با وسایل مکانیکی کارکردن ماشینی کردن
mechanising U با ماشین الات ولوازم مکانیکی مجهز کردن با وسایل مکانیکی کارکردن ماشینی کردن
mechanises U با ماشین الات ولوازم مکانیکی مجهز کردن با وسایل مکانیکی کارکردن ماشینی کردن
mechanizing U با ماشین الات ولوازم مکانیکی مجهز کردن با وسایل مکانیکی کارکردن ماشینی کردن
mechanizes U با ماشین الات ولوازم مکانیکی مجهز کردن با وسایل مکانیکی کارکردن ماشینی کردن
self- U برای اطمینان از صحت نحوه کار کردن , معمولاگ حافظه , وسایل جانبی و دیسک درایوها بررسی می شوند
rig in U باز کردن قطعات و باربندیها باز کردن وسایل و باربندی ناو
personal U محدوده سیستمهای بی سیم ارتباطی که امکان رد و بدل کردن داده کامپیوتر با وسایل دیگر مثل چاپگر یا PDA را فراهم میکند
furniture U وسایل
plant U وسایل
means U وسایل
accouterment U وسایل
facilities U وسایل
media U وسایل
assets U وسایل
plants U وسایل
deadlines U منتظر تعمیر متوقف کردن وسایل برای تعمیر
deadline U منتظر تعمیر متوقف کردن وسایل برای تعمیر
shop supply U وسایل لازم برای تعمیرگاه تدارک کردن تعمیرگاه
mess gear U وسایل غذاخوری
salvage U وسایل اسقاطی
artificial suporters U وسایل محافظتی
salvages U وسایل اسقاطی
fabricator U سازنده وسایل
Home appliances U وسایل خانگی
attachment U وسایل وابسته
means U استطاعت وسایل
subsistence U وسایل زیست
mnemonics U وسایل یادیار
artificial aids U وسایل کمکی
salvaged U وسایل اسقاطی
war material U وسایل جنگی
rigging warrant U فهرست وسایل
scuba diving U غواصی با وسایل
erosion U فرسایش وسایل
loading facilities U وسایل بارگیری
furtherance U تهیه وسایل
scuba diver U غواص با وسایل
auxiliary equipment U وسایل یدکی
chaffing gear U وسایل ضد ساییدگی
chaffing gear U وسایل ضد سایش
layout U ترتیب وسایل
layouts U ترتیب وسایل
check out equipment U وسایل ازمایشگاهی
utility U وسایل رفاهی
communication channels U وسایل ارتباطی
push botton U وسایل خودکار
utensils U وسایل اسباب
utensil U وسایل اسباب
captured material U وسایل اغتنامی
auxiliary equipment U وسایل کمکی
essential elements U وسایل ضروری
pool equipment U وسایل تعمیرگاه
accessory equipment U وسایل یدکی
sundry items U وسایل متفرقه
test equipment U وسایل ازمایش
cable accessory U وسایل کابل
tentage U وسایل چادرها
tentage U وسایل چادرزنی
fitments U وسایل نصب
bedding U وسایل خواب
cryptomaterial U وسایل رمز
mess kit U وسایل غذاخوری
sonic equipment U وسایل اوایی
sonic equipment U وسایل اوازی
building plant U وسایل ساختمان
means of production U وسایل تولید
fitment U وسایل نصب
salvaging U وسایل اسقاطی
installs U از کارانداختن وسایل
cryptodevice U وسایل رمز
tentage U وسایل چادر
tools of research U وسایل تحقیقات
dust collection equipment U وسایل گردگیری
installing U از کارانداختن وسایل
install U از کارانداختن وسایل
clamper U مداری که سطح سیگنال را از نوک اسکن کردن یا سایر وسایل ورودی به بیشترین حد محدود میکند زودتر از وقتی که به یک مقدار عددی تبدیل شود
materiel readiness U امادگی رزمی وسایل
light armor U وسایل زرهی سبک
aid U کمک وسایل کمکی
place settings U وسایل میز غذاخوری
means are not a U وسایل فراهم نیست
individual reserves U وسایل ذخیره انفرادی
place setting U وسایل میز غذاخوری
Recent search history Forum search
1Potential
1strong
1To be capable of quoting
1set the record straight
1Arousing
1pedal pamping
1construed
1may fader good
2interfereometry
1این نوشته(پرسش خود را ارسال کنید) درست روی بخشی که فرمان جست وجو می دهد می افتد و مانع پیدا کردن معنای کلمات می شود. چه باید کرد
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com